اعتراضات و اجتماعات مکرر کارگران نساجى در چند هفته گذشته پاى تمام مقامات دولتى رژيم اسلامى را وارد ماجرا کرد. از اداره کار و استاندارى و فرماندارى و وزارت صنايع و دارائى و تامين اجتماعى و اطلاعات و نيروى انتظامى و کارفرما و نماينده هاى رژيم در مجلس. هفته گذشته در جلسه اى در سنندج جميع اين نهادها از جمله کرمى نماينده مجلس رژيم قول دادند که ظرف ٣ روز موضوع را حل کنند. هر روز به کارگران زنگ زدند و اطمينان خاطر دادند که دنبال موضوع هستند٬ با فروزنده رئيس بنياد در تهران قرار گذاشتند. حتى قبل از تشکيل جلسه با فروزنده به کارگران از زبان او اعلام کردند که ٢ مهر کارگران سرکار برميگردند و تا ٣١ شهريور حقوقها پرداخت ميشود. همين را هم در رسانه هايشان چاپ کردند. کارگران هم چند روز فرصت دادند اما بدرست اعتماد نکردند.
بالاخره روز ٣١ شهريور جلسه تهران با شرکت فروزنده رئيس بنياد مستضعفان و مالک نساجيهاى کردستان٬ نمايندگان کارفرما٬ کرمى از مجلس٬ شاه غيبى مديرکل صنايع و معادن٬ حمزه اى از مديريت کارخانه٬ و دو نفر نماينده کارگران بنامهاى احمد قمرى و يدى خدرى برگزار شد. از نتيجه جلسه اينطور به نظر ميرسد که قرار بر مذاکره نبوده است. تصميمات قبلا گرفته شده بود و صرفا خواستند به نماينده هاى کارگران اعلام کنند. اساس حرفشان اينست؛ نساجى آينده ندارد. نه در کردستان و نه مرکز و سياست شان را بر همين اساس تنظيم کردند. معنى اين حرف اين نيست که اين صنايع سودآور نبودند يا نيستند. کارخانه نساجى تنها در سال ١٣٧٩ حدود ٩٠٠ ميليون سود داشته است. مسئله اينست که سود بيشترى را با وارد کردن پارچه در بازار جهانى به جيب ميزنند که ارازنتر از توليد داخلى در دسترس است. سرمايه داران براى کسب اين سود بيشتر با بستن کارخانه ها کارگران را قربانى ميکنند. اين قانون جنگل سرمايه دارى است.
فروزنده دراين جلسه اعلام ميکند که کارخانه تا شش ماه آتى بسته و بعد از شش ماه مجددا بکار مى افتد. و به احتمال فراوان ديگر نساجى نخواهد بود. بنابراين با کارگران قراردادى٬ قرارداد تمديد نميکنيم و بنياد به آنها به ازاى هر سال سابقه کار سه ماه و نيم سنوات به اضافه ۶٠٠ هزار تومان پرداخت ميکند. به کارگران رسمى که تسويه حساب ميکنند٬ به ازاى هر سال سابقه کار ۴ ماه سنوات و ٢ ميليون تومان ميدهيم. روز ٣١ شهريور آخرين مهلت کارفرما براى تسويه حساب کارگران قراردادى بود که در اين جلسه اين فرصت را تا فردا سه شنبه پايان وقت ادارى تمديد کرده اند. فروزنده در مورد وضعيت شغلى کارگران رسمى گفته است يا براى آنها در مراکز ديگر کار پيدا ميکنيم و يا تصفيه حساب و بازنشسته ميکنيم. حتى گفته است کارگرانى که ١٨ سال سابقه کار دارند و بايد دو سال ديگر کار کنند که بازنشسته شوند٬ بنياد بيمه بازنشستگى اين دو سال را واريز ميکند و ميتوانند تسويه حساب کنند و بروند خانه شان بنشينند. به هر حال پروسه تسويه حساب و بازخريدى و بازنشستگى کارگران رسمى نهايتا در همين شش ماه به فرجام ميرسد. همينطور در باره پرداخت حقوق معوقه کارگران عنوان شده که تا روز سه شنبه ١٠٠ ميليون تومان به حساب ميريزيم تا فعلا حقوق دو ماه کارگران پرداخت شود.
بدنبال اين جلسه و رسيدن خبر به کارگران نساجى٬ همان روز تعدادى از کارگران برگه تصفيه حساب را پر کردند. تعداد کارگرانى که تا عصر ديروز ورقه تصفيه حساب را پر کردند به ۶٠ نفر رسيد. کلا ٩٠ درصد کارگران قراردادى و ١٨ نفر از کارگران رسمى تسويه حساب کردند.
با وضعيت فعلى ايندور مبارزات کارگران نساجى به يکى از اهداف مهمش يعنى استمرار کار کارخانه نرسيد و اين کارخانه نيز بسته شد. با تسويه حساب بيشتر کارگران ادامه اين مبارزه به شکل کنونى ممکن نيست. اما اين مبارزات بدون نتيجه و بدون دستاورد هم نبود. و اين دستاوردها ميتواند سنگ بناى مبارزه گسترده تر کارگران در دور بعد و يا در تداوم خود باشد.
نتايج اين دور تلاش کارگران
١- تعديل نيروى کار و بستن کارخانه نساجى معضل امروز نبود. اين معضل دستکم سه سال است که هر روز بيشتر طرح شده است و در هر دوره کارگران با مبارزاتشان تنها توانستند آن را بدرجه اى عقب بياندازند. اينبار کارفرما با بستن کارخانه دسته جمعى کارگران را به گروگان گرفت٬ کارخانه را تعطيل اعلام کرد و خواست که همه تسويه حساب کنند. با تصميم جلسه تهران اين تصميم در بالاترين سطح تائيد شد. ادامه کارى کارخانه يک خواست کارگران بود٬ کارگران موفق نشدند به اين هدف برسند. اما واقعيت اينست که بسته شدن اين کارخانه تابعى از فاکتورهاى بنيادى تر اقتصادى و موقعيت نساجيها در ايران بطور کلى بود. کارگران نساجيها در هر گوشه ايران از شش ماه و بيشتر حقوق نگرفتند و کارخانه ها هم بسته شده است. کارگران نساجى کردستان جسورانه و پيگير تلاششان را کردند و نفس اين تلاش٬ مستقل از نتيجه آن٬ حقانيت بالائى دارد.
٢- کارگران موفق شدند فعلا ٢ ماه از حقوق هايشان را نقد کنند و قبلتر فشار بانک براى بازپرداخت وامها را سد کردند. اين هم جزو خواستهاى محورى کارگران بود. يک خواست بيشتر اعتصابات کارگرى پرداخت حقوق هاى معوقه است.
٣- ايجاد شکاف در ميان کارگران سياستى بود که از روز اول کارفرما و نهادهاى دولتى پيش بردند. کارگران نساجى اما در کل اين مبارزه اتحادشان را حفظ کردند. در روز آخر تسويه حسابها با کارگران قراردادى شروع شد. روشن است کارگران قراردادى که فرم تسويه حساب را پر کردند هيچ تقصيرى ندارند. آنها تا لحظه آخر اين جدال با کارگران متحد بودند. با پايان موعد تسويه حساب٬ اولا تشخيص شان اينست که اينکار به نفع تر است تا اينکه پرونده شان به اداره تامين اجتماعى داده شود و همين شرايط تسويه حساب امروز را هم از دست دهند. ثانيا اين "انتخاب"٬ مضاف بر کور شدن افق عمومى بازگشائى کارخانه٬ بدليل فشار بيش از حد معيشتى و گرسنگى است. کارگران نساجى بدرست اين موضوع را درک کردند و برخورد صحيحى با آن داشتند. آنها بدرستى ديدند که همکار بى تامين شان مقصر نيست٬ بلکه مناسباتى مقصر است که بردگى و ناامنى را به کارگران تحميل کرده است. کارگران قراردادى در کل ايران بخش محروم تر٬ ناامن تر٬ بيحقوق تر و گرسنه تر طبقه ما هستند و تلاش براى الغاى کار قراردادى شعار متحدانه جنبش کارگرى و کل طبقه کارگر ايران است.
دستاوردها
هيچ مبارزه کارگرى به صد درصد خواستهايش نميرسد و هيچ درجه سبعيت بورژواها و دولتشان نميتواند صد در صد مبارزه کارگر را ناديده بگيرد. هنر رهبران مبارزه کارگرى اينست که تشخيص دهند در هر مقطع و در هر تناسب قوا و هر درجه آمادگى و اتحاد کارگران٬ معنى پيروزى و شکست چيست و بايد چگونه و با چه سياستهائى براى پيشروى تلاش کرد. کارگران نساجى در مبارزه ايندورشان دستاوردهاى گرانبهائى داشتند. دستاوردهائى که فراتر از فابريک و خواست مشخص يک مبارزه معين است. آنها توانستند توجه جامعه و طبقه کارگر را به يکى از مبارزات پرشور کارگرى جلب کنند. آنها توانستند جلوى اعمال فشار نهادهاى دولتى و بانک را به کارگرى که حقوق نگرفته بگيرند. اين تجربه اى است که بايد بسرعت و آگاهانه همه جا تسرى يابد. آنها توانستند پرداخت بخشى از حقوق بالاکشيده شان را تضمين کنند. آنها نتوانستند مانع بستن کارخانه شوند اما توانستند فضاى مبارزه کارگرى را تقويت کنند٬ همبستگى و اتحاد کارگرى را به مسئله فورى روز تبديل کنند و آگاهانه براى آن اقداماتى انجام دادند. صفوف کارگران کارخانجات مختلف در اجتماعات و تظاهرات و اعتراضات همزمان به هم گره خورد. آنها در اوج گرسنگى و دوندگى هر روزه يادشان نرفت که بايد با همرزمانشان در ايران تاير و شرکت واحد اعلام همبستگى کنند. آنها سنت مجمع عمومى و شورائى کارگرى را در متن اين مبارزات تقويت کردند و مطلوبيت و مبرميت آن را به ديگر بخشهاى طبقه نشان دادند. آنها توانستند با نمايندگان منتخب خود با دولت و نهادهاى دولتى روبرو شوند. آنها توانستند که اهميت تشکل و اتحاد کارگران کارخانه هاى ديگر و تبديل مسئله کارگر به مسئله جامعه را همزمان در مبارزه شان تامين کنند. و بالاخره آنها بيش از پيش متوجه شدند و به ديگران نيز نشان دادند که وعده هاى کارفرماها و دولت و نهادها پوچ است و بايد صرفا به نيروى متحدشان متکى شوند. اين مبارزه اگرچه به همه اهدافش نرسيد اما دستاوردهاى غير قابل انکار داشته است.
در ادامه
کارگران نساجى کردستان بايد تبئين روشنى از موقعيت امروز داشته باشند. ملاحظات ديگرى مستقل از موقعيت کارگران ميتواند روى اين تصميمات تاکنونى تاثير بگذارد و يا آنها را تغيير دهد. تداوم مبارزه کارگران نساجى به تصميم مجمع عمومى و موقعيت فعلى آنها گره ميخورد. با توجه به اينکه وضعيت در پرريس و غرب باف هم هنوز بجائى نرسيده است و اوضاع در کارخانه هاى ديگر کمابيش به همين صورت است٬ اعتراضات کارگرى عليه اخراج و بيکارى و بستن کارخانه ها بناگزير ادامه خواهد داشت. براى رهبران عملى کارگران جمعبندى تجارب تاکنونى ايندور مبارزات کارگران و تعيين تاکتيک مناسب و موثر دراين موقعيت براى تداوم اين مبارزات امرى فورى و ضرورى است.
بيش از پيش اتحاد کارگران مراکز مختلف کارگرى٬ برجسته کردن خواست لغو کار قراردادى٬ بيمه بيکارى مکفى براى تمام افراد آماده بکار٬ بميدان کشيدن خانواده هاى کارگرى براى خواستهاى رفاهى طبقه کارگر و کل جامعه٬ و جلب حمايت عملى مردم آزاديخواه شهر سنندج در ادامه اعتراضات کارگرى نقش اساسى ايفا ميکنند.